۴۰ستون

یک وبلاگ در زمینه های تاریخ - هنر - اصفهان - آثار تاریخی - موسیقی از نوع عرفانی ! - تنبور و ...

۴۰ستون

یک وبلاگ در زمینه های تاریخ - هنر - اصفهان - آثار تاریخی - موسیقی از نوع عرفانی ! - تنبور و ...

به اصفهان رو...

به اصفهان رو

           که تا بنگری

                       بهشت ثانی

* نیاسر :‌ شهر گل و گلاب *

نیاسر :‌شهر گل و گلاب

* روز بزرگداشت شیخ بهایی گرامی باد **

شیخ بهایی

شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.
مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال 1030 و یا 1031 هجری در پایان هشتاد و یکیمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.
شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند. از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی "نان و حلوا" و دیگری "شیر و شکر" می باشد و آثار علمی او عبارتند از "جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه". سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است.

استادان شیخ بهائی:

آن طور که مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از این قرار بوده اند: "تفسیر و حدیث و عربیت و امثال آن را از پدر و حکمت و کلام و بعضی علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس یزدی مؤلف مشهور حاشیه بر تهذیب منطق معروف به حاشیه ملا عبدالله آموخت. ریاضی را از ملا علی مذهب ملا افضل قاضی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت و طب را از حکیم عماد الدین محمود آموخت و در اندک زمانی در منقول و معقول پیش رفت و به تصنیف کتاب پرداخت."

"مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابی الطیف مقدسی می شمارد و گوید که صحیح بخاری را نزد او خوانده است."

علاوه بر استادان فوق در ریاضی؛ "بهائی نزد ملا محمد باقر بن زین العابدین یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار در هیئت و عیون الحساب که از ریاضی دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده است."

خدمات شیخ بهائی:

در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست که می گویند وی ساخته است.

در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه که هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است که معروف است هیئتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

دیگر از کارهای علمی که به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این کاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند.

دیگر از کارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشته اند.

یکی دیگر از کارهای شگفت که به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدیدهمچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منارجنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

"شیخ بهایی"

-= 25 فروردین - روز بزرگداشت عطار گرامی باد =-

عطار اگر روزی ، رخ تازه بود بی تو

آن تازگی رویش ، از دیده تر خیزد

-= رنگ های طبیعت =-

در گلستان از طبیعت
بین چه سان گشته عیان اسرار پنهان
پر شد از سبزه و گل دامان بستان
شد عیان گل به گلستان دور غم شد به پایان
شورش مرغان شد ز گردون به کیوان
رخ تو و رخ گل هر دو با هم ، دل من و دل تو کرده خرم
با عشق تو یکسره می سوزم ، با هجر تو یکدله می سازم
پرده ز رویت باز کن ، مهر و وفا آغاز کن ، جان من آخر کن رحمی
خیز به بستان ای گل خندان جامه گلگون پوش
باده گلگون رغم رقیب و گنبد گردون نوش
رو به چمن کن دیده بینش باز از هم
منظره گل بنگر و دل کن شاد و خرم
چند به ذلت در دوران ، سوزم و سازم با هجران
ز آتش عشقت سوخت همه سر و سامانم ، دل و ره و ایمانم
دل تو تا کی در ره جهل و پستی ، سر تو تا کی خالی از شور مستی
فصل بهار از آب چو آتش خیز به مینا کن
مرغ چمن از نغمه دلکش واله و شیدا کن

"شیدای اصفهانی"

تصنیف رنگ های طبیعت

خواننده : مرحوم جلال تاج اصفهانی

دریافت از اینجا

-= نــوروز - روز نـــو =-

·  نوروز: روز نو، روز نخست فروردین ماه، جشن بزرگ ایرانیان، جشنی که از زمان کهن (از حدود 3000 سال پیش از میلاد مسیح) بوده است. کسی به درستی زمان آغاز آن را نمی داند اما در زمان هخامنشیان به صورت رسمی برگزار گشته است. در شاهنامه آغاز نوروز به جمشید نسبت داده شده است. این عید، جشن بازیابی الهه نباتی سیاوش است. جشن دوباره زنده شدن طبیعت.

 

·  نوروز یک آئین است و مراسم آن با تار و پود مردم گره خورده، اما غبار زمان بسیاری از آئین های آن را کمرنگ کرده است. مراسم مهم عید نوروز در عهد کهن به این صورت بوده است:

1-       روز اول: بار عام

2-       روز دوم: تقدیم هدایای والیان و حکام ایالات و ولایات به پادشاه

3-       روز سوم: مشک و عنبر و عود به یکدیگر هدیه دادن

4-       روز چهارم: پوشیدن جامه ای از بردیانی

 

·  از آئین نوروز سر زدن به مردگان است. مردم معتقد بودند ارواح در نوروز به سوی زمین می شتابند تا به قوم خود برکت بخشند. حاجی فیروز، مظهر سیاوش، نماد ظاهری همین برکت است. صورت سیاه او بازگشت از جهان مردگان و لباس قرمزش، خون را که مظهر حیات است به یاد می آورد. عیدی دادن و عیدی گرفتن و سر زدن به اقوام از دیگر مراسم است.

 

 

 

·   هفت سین خوش یمن و مبارک (چون هفت امشاسپند، هفت آسمان، هفت شهر عشق و هفت روز هفته)

1-       سنجد: ندای خرد گرایی و دعوت به عقل

2-       سیب: نماد صحت و سلامت

3-       سبزی: سمبل طراوت و خوش خلقی

4-       سمنو: نشان قدرت و صلابت

5-       سیر: نگاهداشت حد و حقوق

6-       سرکه: رضا و تسلیم

7-       سماق: صبر و امید

 

چهلستون سال خوبی را برای همه دوستان همراه آرزو دارد. شاد باشید.

سد هخامنشی دیده گان ، تخریب شد !

·          سد هخامنشی دیده گان در شمال پاسارگاد
 
فعالیت ماشین‌آلات خاک‌برداری در نزدیکی یکی از شاخه‌های رودخانه سیوند، منجر به تخریب سد هخامنشی دیده‌گان در شمال پاسارگاد شد.
«محمد جعفر ملک‌زاده»، دبیر کمیسیون عالی سدسازی سازمان آب منطقه‌ای استان فارس با اعلام این خبر به میراث خبر گفت: «سد هخامنشی دیده‌گان که اخیرا در حین بررسی منطقه شناسایی شد از نظر مهندسی بسیار ارزشمند است.»
وی که خود را کاشف سد می‌داند به میراث خبر گفت: «این سد هخامنشی، یک سد خاکی با هسته رسی و پوسته سنگی است که می‌توان گفت در دنیا بی‌نظیر بوده و نمونه آن تا کنون دیده نشده است. اما فعالیت ماشین‌آلات خاکبرداری یک شرکت خصوصی باعث تخریب بخش‌هایی از آن شده است.»
طبق نوشته‌های مکتوب، «کلایس»، باستان‌شناس آمریکایی نیز در مطالعات خود و بررسی شمال پاسارگاد از وجود سدی از دوره هخامنشی در منطقه دیده‌گان یاد کرده بود اما این سد تا کنون در محافل علمی به درستی معرفی نشده و به همین دلیل به فراموشی سپرده شده بود
ملک زاده در مورد کاربری این سد که بیشتر به یک آب‌بند بزرگ شباهت دارد گفت: « بررسی منطقه و محدوده سد نشان می دهد زمین‌های کشاورزی زیادی در اطراف وجود ندارد. به نظر می‌رسد تنها هدف احداث این سد کنترل سیلاب‌ها و ذخیره کردن آب بوده تا در صورت لزوم در مسیر رودخانه به آرامی رها شوند.»
تخریب این سد باعث شده بخشی از مدارک باستان‌شناسی در مورد چگونگی تکنیک ساخت سد از بین برود اما به گفته ملکزاده باقی مانده آن همچنان قابل ارزش و مطالعه است.
وی افزود: «در ساخت این سد از تخته سنگ‌ها مستحکم یک متر در یک متر استفاده شده که هنوز معلوم نیست از کجا آورده شده است. سنگ‌ها بسیار بزرگ و یک‌پارچه است و جای تیشه روی آن دیده می‌شود.»
به گفته ملکزاده روی بخشی از سنگ‌ها سوراخ‌هایی دیده می‌شود که احتمالا از این سوراخ‌ها الوار عبور داده می‌شده و با آن هم مسیر آب را می‌بستند و هم سد را کلاف کشی می‌کردند.
هم ‌اکنون بخشی از سد تخریب شده و سنگ‌ها نیز به اطراف پرتاب شده‌اند. این درحالی است که شواهد نشان می دهد نیازی به فعالیت‌ بولدوزرها در منطقه نبوده است.
در استان فارس هخامنشیان برای کنترل سیلاب‌ها سد‌ها متعددی زده‌اند که از آن‌جمله می‌توان از  سد بزرگ داریوش در مرودشت یاد کرد.












* هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم *

باسلام

ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم هفت وادی عرفان ایرانی از زبان شیخ فریدالدین عطار نیشابوری:

 

هفت شهر عشق عطار

 

گفت ما را هفت وادی در ره است

چون گذشتی هفت وادی،درگه است

وا نیامد در جهان زین راه کس

نیست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نیامد باز کس زین راه دور

چون دهندت آگهی ای ناصبور؟

چون شدند آن جایگه گم سر به سر

کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟

هست وادی طلب آغاز کار

وادی عشق است از آن پس ، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت

پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک

پس ششم وادی حیرت صعبناک

هفتمین وادی فقر است و فنا

بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی روش گم گرددت

گر بود یک قطره قلزم گرددت

 

وادی اول: طلب

 

ملک اینجا بایدت انداختن

ملک اینجا بایدت درباختن

در میان خونت باید آمدن

وز همه بیرونت باید آمدن

چون نماند هیچ معلومت به دست

دل بباید پاک کردن از هرچه هست

چون دل تو پاک گردد از صفات

تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

 

وادی دوم: عشق

 

کس درین وادی بجز آتش مباد

وان که آتش نیست عیشش خوش مباد

عاشق آن باشد که چون آتش بود

گرم رو و سوزنده و سرکش بود

عاقبت اندیش نبود یک زمان

درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان

 

وادی سوم: معرفت

 

چون بتابد آفتاب معرفت

از سپهر این ره عالی صفت

هر یکی بینا شود بر قدر خویش

بازیابد در حقیقت صدر خویش

سر ذراتش همه روشن شود

گلخن دنیا بر او گلشن شود

مغز بیند از درون نه پوست او

خود نبیند ذره ای جز دوست او

 

وادی چهارم: استغنا

 

هفت دریا یک شَمَر اینجا بود

هفت اخگر یک شرر اینجا بود

هشت جنت نیز اینجا مرده ای است

هفت دوزخ همچون یخ افسرده ای است

 

وادی پنجم: توحید

 

رویها چون زین بیابان درکنند

جمله سر از یک گریبان برکنند

گر بسی بینی عدد، گر اندکی

آن یکی باشد درین ره در یکی

چون بسی باشد یک اندر یک مدام

آن یک اندر یک ، یکی باشد تمام

 

وادی ششم: حیرت

 

مرد حیران چون رسد این جایگاه

در تحیر ماند و گم کرده راه

گر بدو گویند"مستی یا نه ای؟

نیستی گویی که هستی یا نه ای؟

در میانی یا برونی از میان؟

برکناری یا نهانی یا عیان؟

فانیی یا باقیی یا هردویی؟

یا نه ای هردو ، تویی یا نه تویی؟"

گوید:"اصلا می ندانم چیز من

وان "ندانم" هم ندانم نیز من

عاشقم اما ندانم بر کیم

نه مسلمانم نه کافر پس چیم

لیکن از عشقم ندارم آگهی

هم دلی پر عشق دارم هم تهی"

 

وادی هفتم: فقر و فنا

 

بعد از این وادی فقر است و فنا

کی بود اینجا سخن گفتن روا

عین وادی فراموشی بود

گنگی و کری و بیهوشی بود

 

* بزرگداشت استاد صغیر اصفهانی *

باسلام

ضمن عرض تبریک به مناسبت عید غدیر خم..

بزرگداشت استاد محمد حسین صغیر اصفهانی

یکشنبه 17 دی ماه - ساعت ۱۵:30 - کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان

دوشنبه 18 دی ماه - ساعت 8:00  - حسینیه امام خمینی (میدان قدس) 

تصویر از وبلاگ حیات طیبه

زندگینامه ی بسیار مختصر از شاعر شهیر وعارف کبیر استاد محمد حسین صغیر اصفهانی :

نامش محمد حسین بود ونام پدرش اسدالله در سنه 1312 هجری قمری مصادف با 13رجب روز تولد مولای متقیان حضرت علی (ع)  در اصفهان دیده به جهان گشود. از 3 سالگی علاقه ی زیادی به نوشتن و خواندن پیدا کرد ولیکن به خاطر صغرت سن هیچ مکتب خانه ای اجازه تحصیل به وی را نمیدهد تا بلاخره در سن شش سالگی اولین تک بیتی خود را به زبان جاری میکند.

نه گفته خدا و نه گفته امام               

                             که اطفال مردم کنید روی بام

حدود هشت ساله بود که با یک رویای صادقه زبانش در مدح امیرالمومنین علیه السلام باز میشود.دوازده بهار از عمرش می گذشت که الهاماتی از طرف حضرت دوست بر زبانش به صورت شعر جاری میشود.

چنان که در مورد مولا علی میگوید:

مصحفش مدح وخدا مداح واحمد مدح خوان

                              من به وصف او کنم از خود ثبوت شاعری

(از کتاب دیوان صغیر اصفهانی)

در جهان آمد صغیر وچند روزی ماند و رفت

                                      یادگار از وی در این عالم کتابی بیش نیست

استاد صغیر در مدت زندگی خود از یادگاری هایی در قالب خاطره/کرامات و بیان شیوا یی از ادبیات فارسی بر جای گذارد