انتخابات !

روزهای روشن خداحافظ...
سرزمین من خداحافظ
روزهای خوبت بگو کجا رفت...
تو قصه ها رفت، یا از این جا رفت
انگار که اینجا هیچکی زنده نیست...
گریه فراوون،وقت خنده نیست
گونه ها خیسه...
دلها پائیزه...
بارون قحطی، از ابر می ریزه
همه عزادار ...
سر به گریبون ...
مردها سر دار، زنها تو زندون
همه با هم قهر...
همه از هم دور...
روزها مثل شب...
شبها سوت و کور
نه تو آسمون...
نه رو زمینیم...
انگار که خوابیم...
کابوس می بینیم
نوبت می گیریم گیج و بی هدف...
واسه مردن هم باید رفت تو صف
روزها و شبها اینجور می گذرند...
هر جور که می خوان ما رو می برن
آخه تا به کی آروم بشینیم...
حسرت بکشیم ،گریه ببنیم
ای زن تنها،مرد آواره...
وطن دل توست،شده صد پاره
پاشو کاری کن...
فکر چاره باش...
فکر این دل پاره پاره باش