اصفهانی بدهکار

خداوندا دلم زار و فکارس

دلم پر درد و چشمم اشگبارس 

تا گیسی گردنم در زیر قرضس

طلب کار از پیم آن بی تبارس

دیگه نسیه نمیدد مشدی اسمال

زبس بدخلق و کوفت و زهر مارس

سر و سوری همه رندون سیبیلس

ولی کاری من افسرده زارس

مسی مور و ملخ دورم طلب کار

صف اندر صف قطار اندر قطارس

بدهکارم بهر بقال و چقال

همش پولی نون و چای و سیکارس

برام پیغموم دادس احمد سیفیدگر

بده پول کاری مام مثلی تو زارس

میکوند نق و نق از بس بچامون

که تنبونی حسینی کم آهارس

سری رام در کمینس عبدل آشپز

براموش مثلی گربه در شیکارس

ز دستی اخم و تخمش ور میمالم

پدر سوخته چو برجی زهر مارس

علیرضا شفیعی