۴۰ستون

یک وبلاگ در زمینه های تاریخ - هنر - اصفهان - آثار تاریخی - موسیقی از نوع عرفانی ! - تنبور و ...

۴۰ستون

یک وبلاگ در زمینه های تاریخ - هنر - اصفهان - آثار تاریخی - موسیقی از نوع عرفانی ! - تنبور و ...

.: قمصر - نیاسر - ابیانه :.

کعبه را گفتم که این عطر دل انگیز از کجاست                             هاتفی گفتا که بی شک از گلاب قمصر است

 

با سلام

جای همه دوستان خالی دیروز سفر یک روزه ای داشتم به شهرهای قمصر و نیاسر و ابیانه. همانطور که همه میدونند هر ساله در ماه اردیبهشت جشنواره گلاب گیری در شهرها و روستاهای کاشان آغاز میشه. دیروز هم فرصت را غنیمت شمردیم و رفتیم به طرف این بهشت کوچک زمینی !

سعی میکنم در هر قسمت همراه با معرفی آثار و جاذبه هایی که فرصت بازدید ازشون پیدا شد چند عکس هم قرار بدهم.

 

پس به ترتیب:

 

قمصر:

صبح ساعت حدودای 7:30 بود که رسیدیم به شهر قمصر که گلاب این شهر مشهوریت جهانی دارد و کعبه و عتبات عالیات و ... را با این گلاب ناب عطر افشانی می کنند.

 

 

ورودی شهر قمصر

 

 

گل محمدی

 

 

دیگ های مخصوص تقطیر و گلابگیری

 

 

دیگ های گلاب گیری

 

 

نمای کلی شهر قمصر

 

 

باغات گل محمدی

 

 

نیاسر:

این شهر در جنوب غربی کاشان قرار دارد و جاذبه های تاریخی و طبیعی بسیاری علاوه بر گلابگیری دارا میباشد که غار زیر زمین رئیس ، آتشکده چهارطاقی ، چشمه اسکندریه و آبشار نیاسر از جمله آنهاست.

 

غار زیر زمینی:

این غار که پیشینه ای حدود 3000 سال دارد معبدی برای پرستش میترا در آیین مهر پرستی بوده که آثاری از زمان های بسیار دور نیز (از 2000 تا 3000 سال پیش) در آن کشف شده است. در این غار که در 3 طبقه بوسیله انسان (دستکن) بوجود آمده بود میتوان جای تیشه و یا حتی چراغ های پیه سوز را در دیواره آن مشاهده کرد.

 

 

غار رئیس

 

 

غار رئیس

 

 

آتشکده چهارطاقی:

با قدمتی در اواخر اشکانیان (پارتی ها) و اوایل ساسانیان محلی برای عبادت

 

 

چهارطاقی

 

 

چهارطاقی

 

 

چهارطاقی

 

 

چشمه اسکندریه:

که از قدیمی ترین چشمه های ایران می باشد که از دل زمین به بیرون می جوشد.

 

 

چشمه اسکندریه

 

 

چشمه اسکندریه

 

 

آبشار نیاسر:

که آب آن از چشمه اسکندریه تامین می شود از جاذبه های طبیعی بسیار زیبای استان اصفهان می باشد.

 

 

آبشار نیاسر

 

 

آبشار نیاسر

 

 

نمای کلی شهر نیاسر

 

 

ابیانه:

روستای تاریخی ابیانه به دلیل وجود آثار تاریخی از هخامنشیان تا قاجار ، روستایی چند طبقه، خاک سرخ و اصالت اهالی آن مشهوریت جهانی دارد.

 

 

ابیانه

 

 

خانه ای در ابیانه

 

 

سر در خانقاه صفوی ابیانه

.: استاد جلال تاج اصفهانی :.

همانطور که میدونید دیروز ۳ اردیبهشت روز اصفهان بود .. من هم به همین مناسبت تصمیم به معرفی اجمالی یکی از شخصیت های بزرگ اصفهان گرفتم:

 

استاد جلال تاج اصفهانی

 

در سال 1282 شمسی خداوند پسری به شیخ اسماعیل واعظ اصفهانی که به تاج الواعظین معروف بودند فرزندی عطا کردکه نامش را جلال گذاشت.شیخ اسماعیل پدر جلال علاوه بر منبر گرم و گیرایی که داشت از حنجره یی داودی و صدای دلنشین نیز برخوردار بود و طبق مرسوم زمان بر اثر حشر و نشر با مردم اهل ذوق زمانش با گوشه ها و ردیف های آوازی ایران نیز آشنایی پیدا کرده بود.جلال فرزند شیخ اسماعیل هم ،صدا و حنجره را از پدرش به ارث برده بود واین موضوع را اهل خانواده همه می دانستند ولی جلال به احترام پدر هرگز جلوی او دهان باز نکرده بودو پدر از صدای خوش فرزندش خبری نداشت.عاقبت زمان مدرسه رفتن جلال رسید . پدر او را به مدرسه ((علیه)) سپرد.این مدرسه در بازارچه رحیم خان در نزدیک مسجد رحیم خان واقع بود و با منزلشان فاصله ای نداشت.در مدرسه به خاطر صوت خوشی که جلال داشت مکبری و موذنی و قرائت قرآن را به او واگذار کرده بودند.یک روز عصر وقتی جلال 9 ساله از مدرسه برمی گشت.با خود اندک اندک زمزمه میکرد و این زمزمه تا نزدیک در منزل ادامه داشت.غافل از اینکه پدر بر خلاف معمول وامروز در منزل است و صدای او را شنیده.وقتی جلال پایش را از هشتی به داخل حیاط گذاشت پدرش او را صدا کرد .رنگ از روی جلال پرید و به لکنت افتاد .در این هنگام پدر با چهره ای گشاده و ملاطفت آمیز به فرزند گفت:جان پدر. تو صدایت خوب است و قشنگ آواز می خوانی ومن صدایت را شنیدم ؛حالا کمی برای من بخوان.وقتی جلال با صدای لرزان اندکی خواند ،پدر دستی به سرش کشید و بوسه ای از مهر بر پیشانیش زد و گفت:برای آواز خواندن تنها صدای خوب کافی نیست تو باید تعلیم ببینی.

 

 

استاد جلال تاج اصفهانی

 

آن روز ها به جلال چون فرزند شیخ اسماعیل تاج الواعظین بود ((تاج زاده)) میگفتند.جلال تاج زاده از 9 سالگی تعلیم آواز را شروع کرد.ابتدا پیش پدرش با مقدمات و اصول ردیف ها آشنا شد و سپس پدر او را به مرحوم آسید عبد الرحیم اصفهانی استاد مسلم آواز آن زمان سپرد و تاج مدتی نزد این استاد گوشه ها را یاد گرفت.پس از مرحوم آسید عبدالرحیم پدر تاج برای این که او را با گوشه ها ی سازی در ردیف ها آشنا کند،تاج را به خدمت شاد روان نایب اسداله نی زن معروف برد.تاج زمانی نسبتاً طولانی در خدمت نایب اسداله نکته ها و ظرایف آواز ایرانی را فرا گرفت .آخرین استادی که تاج بنا به توصیه ء پدر برای گوشه ها و ردیف ها به خدمتش رفت مرحوم شاد روان میرزا حسین خان ساعت ساز معروف به ((خضوعی))بود و تاج پس از اتمام فراگیری نزد این استاد،دیگر در آواز سر آمد شده بود و اندک اندک در محافل می خواند و اینجا و آنجا همه از صوت خوشش و تسلط او بر آواز سخن میگفتند.تاج در نوجوانی با مرحوم حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف کمانچه آشنا میشود و اولین باری که قرار بوده به همراه ساز حسین خان آواز بخواند ،حسین خان ساز را کوک میکند و هنوز جمله اول را نزده تاج با عجله شروع به خواندن میکند.مرحوم حسین خان اسماعیل زاده با لبخندی میگوید:پسرم در خواندن اینقدر عجله نکن صبر داشته باش تا من درآمد بکنم ، بعد کمی بیشتر صبر کن چهار مضرابی هم بزنم ،وقتی مجلس سر حال آمد و خودت هم کاملاً سر ذوق آمدی آنوقت شروع کن به خواندن.آن وقت هم با طمانینه بخوان تا مردم فرصت شنیدن و لذت بردن از ریزه کاری های آوازت را داشته باشند.

تاج همیشه از آواز مرحوم آسید عبدالرحیم اصفهانی و مرحوم میرزا حسین ساعت ساز با تجلیل و گرامیداشت فراوان یاد میکرد و بخصوص می گفت:صوت داود نبی در حنجره و صدای استاد مرحوم آسید رحیم تجلی میکرد و ممکن نیست کسی دیگر بتواند مانند او به این خوبی بخواند.جز این دو نفر تاج با سعهء صدر ومناعتی که داشت و اصولان هر خوانندیی را تشویق میکرد از خوانندگان هم زمانش نیز از جمله به این استادان ارادت داشت و از آنان و آوازشان به نیکی یاد میکرد:

آسید حسین طاهر زاده اصفهانی،سید اسماعیل خان قراب،قربان خان شاهی ،تجلی،حاج محمد علی،حبیب شاطر حاجی،شهاب (معروف به شهاب چشم دریده که شاگرد حبیب شاطر حاجی بود و گوشهءشهابی در دستگاه بیات زند (بیات ترک) به او منسوب است).

 

 

استاد جلال تاج اصفهانی

 

بی تردید بسیاری از استادان مسلم موسیقی و نوازندگان چیره دست سازهای ایرانی با شادروان تاج ساز نواخته اند نام این هنرمندان را میتوان در ردیف نام کسانی که با تاج همنوازی داشته اند ثبت کرد:

مرحوم نایب اسداله نی زن معروف، مرحوم شکری ادیب السلطنه استاد(تار)مرحوم استاد ابو الحسن صبا (سه تار سنتور و ویولون)مرحوم مرتضی محجوبی(پیانو)مرحوم رضا محجوم (ویولون)مرحوم حسین یا حقی (ویولون )مرحوم ارسلان خان درگاهی(تار و سه تار)مرحوم اکبر خان نوروزی(تار) مرحوم غلامرضا خان سارنگ(کمانچه )مرحوم شعبان خان اصفهانی(کمانچه)مرحوم علی اکبر خان شهنازی (تار)مرحوم حسین خان شهناز(تار)استاد حسن کسایی (خداوندگار نی و جانشین به حق نایب اسداله)استاد جلیل شهناز(خداوندگار تار)استاد علی تجویدی و ...

تاج بر خلاف اینکه استادان انگشت شماری داشت ،شاگردانش فراوان بودند.او در تعلیم با لطف پدرانه ای که داشت با اصرار هر کسی را که حتی دو دانگ صدا داشت تشویق به خواندن میکرد.و اغلب خودش هم محض ترغیب شاگردان جوان و تازه کار بی هیچ نازو افاده ای چند بیتی مناسب زمزمه میکرد.تاج با خضوع و خشوع فراوان تعلیم میداد و با روحییه ای که داشت اکثراً از شاگردانش به عنوان شاگرد نام نمی برد بلکه به نام دوست و رفیق یاد میکرد.شاگردان تاج فراوانند و من بیشتر آنها را ندیده و نمی شناسم ولی در این میان فقط با دو نفر آنها آشنایی پیدا کرده ام ،یکی آقای مرتضی شریف (قاضی دادگستری)از شاگردان قدیمی تاج که شیویه تاج را خوب دریافت کرده و به کار میگیرد ،حنجرهء توانایی دارد و پخته می خواند و شعر را به جا به کار آواز می گیرد.یکی هم که بیش از همه و تا آخرین روزهای زندگی،با تاج و در خدمت او بود؛آقای اصغر شاهزیدی خواننده خوب آواز اصفهان که خود به تعلیم آواز هنر جویان مشغول است و در یکی از آزمون های باربد نیز رتبه اول شده است.عده زیادی هم غیر مستقیم شاگرد تاج بودند،این عده از روی صفحات و نوار های تاج با سبک آواز او آشنا میشوند و روش او را ادامه میدهند که در این میان میتوان به خواننده خوش صدای معاصر آقای حسین خواجه امیری (معروف به ایرج) اشاره کرد.

 

 

استاد تاج در کنار محمدرضا شجریان

 

خاطره ای از استاد شجریان:

آخرین باری که در محضر این هنرمند بزرگوار بودم ،چهاردهم آبان 1360 درست یک ماه قبل از درگذشت ایشان به اتفاق استاد حسن کسایی و آقای محمد موسوی (نوازنده نی و شاگرد حسن کسایی)آقای پرویز مشکاتیان (نوازنده سنتور) آقای ناصر فرهنگ فر مهر،آقای منوچهر غیوری (شاگرد وفادار کسایی )شاطر رمضان و چند تن دیگر از هنر دوستان تهرانی و اصفهانی کلبه محقر مرا به قدوم شریف خود آراسته بودند .در آن روز کسایی برای شادروان تاج که خیلی افسرده به نظر می رسید با نی ،دشتی در آمد کرد و تاج با غزلی از سعدی به این مطلع:

 

تاجم نمی فرستی تیغم به سر مزن                 مرهم نمی گذاری زخمم دگر مزن

 

آوازی با نهایت قدرت تاثیر خواند که در حقیقتعقده گشایی دا آزردگی هایش بود .پس از فرود آواز ایشان تکلیف کردند که چیزی بخوانم من هم اطاعت امر استاد کرده چند بیتی خواندم که طبق معمول مورد ستایش و لطف پدرانه ایشان قرار گرفتم.شادروان تاج مردی بود سلیم النفس و با مناعت طبع هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و مسائل مادی به کسی کرنش نکرد و به این خاطر مدح کسی را نگفت .و از همه تعریف و تمجید میکردو همه را با نام خیر یاد میکرد ،شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یک بار از کسی گلایه کند و یا از کسی بد بگوید او حتی اگر از کسی رنجشی میدید و خاطرش آزرده میشد،این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانه ای تحمل میکرد.تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد میکرد . با دوستانش با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و حتی تا آخرین روز های عمرش به اغلب دوستانش سرکشی و احوال پرسی میکرد .او با شاگردانش نیز عطوف و مهربان بود و مانند پدری خود را موظف به غمخواری آنان می دانست.شادروان تاج در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان یک کدبانو ی خانه دار مهربان و دلسوز که موجب و موجد گرمی کانون خانوادگی اوست نام می برد.خداوند به تاج از این همسر شش فرزند عطا کرد ؛چهار دختر به نام های :تاجی،پروین،هما،پروانه و دو پسر به نام های :همایون و جمشید

 

به اصفهان رو - استاد جلال تاج اصفهانی

 

در گلســـتـان - استاد جلال تاج اصفهانی